دوستت دارم پريشان، شانه ميخواهي چه کار؟
دام بگذاري اسيرم، دانه ميخواهي چه کار؟
شرم را بگذار و يک آغوش در من گريه کن
گريه کن پس شانه ي مردانه مي خواهي چه کار؟
————————————————————
ميان باز ها يک باز تنهاست / در اوج قله بي آواز تنهاست
کبوتر با کبوتر هم غريبست / “کبوتر با کبوتر، باز تنهاست” …
صفاي باطنت را دوست دارم / کلام و ظاهرت را دوست دارم
تو گرچه دوري از من اي عزيزم / وفاي حاضرت را دوست دارم
سلام الي جونم....
الهي کيميا بميره،غمتو نبينه عزيزم.
خيلي قشنگ نوشته بودي.داشت گريه ام ميگرفت:(((
اميدوارم دل هيچ بنده اي نشکنه....
غصه نخور فداتشم همه چي درست ميشه.تا خدارو داري غم نداشته باش.
به اميد رسيدن روزاي بدون غم....
شاد باشي گلم.