سفارش تبلیغ
صبا ویژن
یک ایده ی نو

هیچ وقت قرار نبود یک شعر نو بنویسم.!هنوزم مطمئن نیستم که بشه اسمش رو یک کار نو گذاشت فقط یک ایده تازه بود که به ذهنم رسید....

ممنون می  شم اگر راهنماییم کنید...

من گرگی هستم که همراه باران متولد شدم

باران خواهر دو قلویم بود.

با باران هم بازی شدم

باران دختر همسایه مان بود

با باران ازدواج کردم

باران همسرم بود

به باران درس دادم

باران شاگردم بود

از باران پذیرایی کردم

باران میهمانم بود

     ........

و حالا من گرگی هستم که با مرگش

همه جا خشک سالی شده است.

الهه اسدپور5/6/1392



[ سه شنبه 92/6/5 ] [ 7:29 عصر ] [ نویسنده ]

نظر

::

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه