سفارش تبلیغ
صبا ویژن
و باز نبودنت...

پریروز که از کنار جاده گذشتم باز هم مدهوش شدم...

باز هم حس کردم عطر گل یاسی را که سالها پیش فهمیده بودمش....

مهربانم.....

دوباره برایم تکرار شدی وقتی دستانم را بر دیوار های بی رحمی کشیدم که روزی آمدو شدمان را نظاره گر بود.

دوباره خندیدم وقتی شاخه اناری را دیدم که با هزار مشقت برایت از ثمره اش چیدم وقتی میخواستیش...

دوباره لرزیدم وقتی سنگی را دیدم که باعث لغزش پایت شد....

دوباره نشستم وقتی بوته گلی رسیدم که تو بوییده بودیش....

بهترینم.....

دوباره سرشار شدم از عشق وقتی هوایی را تنفس کردم که تو در ریه هایت جایش داده بودی....

و دوباره فریاد شدم....

فریاد

فریاد

و فریاد....

وقتی اتومبیلی را دیدم که تو را ندید.....

و از آن روز هتنوز فریادم....



[ چهارشنبه 91/8/3 ] [ 7:19 عصر ] [ نویسنده ]

نظر

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه